میراث عشق مامان و بابا

تولد قمریم مبارک ...

می نویسم برای دلم : امروز روز من است و من تمام دلتنگیهایم را به جای تو در آغوش میکشم ... روز تولد من گویی پر از خیال است ...یاس و کبوتر و باد در حیرت من خواب است ... . . . دیشب ساعت 23:30 چشم به جهان گشودم و پرونده اعمالم بسته شد و مادرم لطف داشتند و روزهای آخر جنینی بنده را روزه داشتند !!!و هضم قضیه روزه داشتن مادرم برای من دشوار است !!! خلاصه : تولدم مبارک ... چه معنوی ...!!! من و شب قدر ... خدایا چشم از ما برندار خدایا چشم بد از زندگی ما دور بفرما خدایا چشم انتظار نی نی هستیم صحیح و سالم به آغوش خانواده بفرست و من منتظر اون روزم کودکم، عزیزم ،بند دلم ، دارو ندارم ، نفسم ، زندگی من  تولدمو با اون...
30 تير 1393

3ماهه اول ...

صبح شنبه 21تیر به سونوگرافی 3ماهه اول رفتم ... گفتند باید مثانه پرباشه و آب بخورید !!! 2لیوان آب خوردم !!!رفتم داخل ولیکن مثانه پرنشد و دکتر نمی تونست طول اندازه رحم اندازه گیری کنه !!! یک سری سونوگرافی انجام داد !!!گفت بروآب بخور و مجدد بیا تا مابقی انجام بشه !!!به زور 6لیوان آب خوردم !!! با خواهرم داخل اتاق سونو رفتم !!! عزیزم چه تکونی می خورد !!! صدای قلبش شنیدم!!! دستهای کوچولوش تکون خورد !!! انگشتاشو دیدم !!!مامان فداش بشه !!! انگاری داشت برام دست تکون میداد !!! اشک از چشمانم سرازیر شد !!! اشک شوق ...مامانی دیدمت ...دیدمت ...بابائی دلش آب بشه چون اداره بود نمی تونست مرخصی بگیره و شما رو ببینه ... پاهاش کوچولو بود ...قربونت بشم ......
22 تير 1393

نی نی ما سایز انجیر می شود ...!!!

می خواهم بدونی. بخندی. با خودت حرف بزنی. حتی اگر هزار چشم از پشت شیشه های کدر و پنجره های دوجداره زل بزنند به تو . می خواهم دیوانگی کنی. از تمام خط کشی ها بگذری و پشت هیچ علامتی نایستی و ایستاده با چشم های باز خواب ببینی! یادت باشد این بار اگر سیبی از شاخه افتاد پیش از آن که مقهور نیوتن شود گازش بزن . می خواهم عاشقی کنی... اینجا مثل دفتر خاطرات توست...می نویسم تا یادم بماند ...   هفته 11بارداری 11تیر نوبت دکتر داشتم  الان اندازه انجیر شدی عشق من...اولین سونوگرافی تخصصی و آزمایش خون جهت سلامت جنین برای 21 تیر نوشت ... ایشالا خیر است نفس من ... ماه رمضان است و من نمی تونم روزه بگیرم ...ولی دعا میکنم ایشالا به وقتش صحیح ...
16 تير 1393

دل درد ...

هستی من زندگی من دار و ندار من : بیشتر از هرکسی … خودت را دوست داشته باش! جوری که هر کجا نشسته ای … هر جا که میروی …. در هر کاری که میکنی … “خــــــــودت ” حضور داشته باشد ، یــــک حضــــــــــور بـــی ماننـــد … اما خالــــــی از تکبــــر ، حسادت ، ریــــــا …... باور کن تا عاشق خودت نباشی …. عاشق هیچ کس نمیتوانی بشوی …. و هیچ کس هم ..… عاشقت نمیشود ..     5شنبه 5تیر : سمت چپ زیر دلم در خواب و بعد آن درد داشتم !!! از درد بی تاب شدم !!! خیلی نگران شدم !!!به دوستم که ماماست زنگ زدم و سئوالاتی پرسید !!! و گفت چون علائم سردرد و تهوع و سرگیج...
16 تير 1393

گنجشک ...

یک شنبه اول تیر : حین دیدن والیبال جام جهانی خونه مادرم به پهلو دراز کشیده بودم ناگهان گنجشک با سرعت اومد داخل خونه و دنبال راه فرار بود !!! خورد به شیشه پنجره و پشت سر من فرود آمد !!! نمی دونستم قضیه چیه و چی شده و ترسیدم !!!کلا آدم ترسویی نیستم ولیکن خیلی ترسیدم !!! و برای دفاع از خودم دست خودم نبود و محکم روی شکم خوابیدم !!! بعدش دل درد گرفتم و اعصابم به هم ریخت و کلی نگران شدم !!! بابائی ناراحت و نگران شد و با ناراحتی گفت : چرا مواظب خودت نیستی!!! ای گنجشک ناقلا ... !!!
16 تير 1393

تولد مامانی ...

امسال تولدم متفاوت از هر سال دیگر چون نی نی تو وجودمه ... حسش میکنم ، باهاش زندگی میکنم بابائی صبح 2تا اس ام اس داد و از طرف خودش و توت فرنگی تولدمو تبریک گفت ... غروب با خواهر و مادر و برادرم به بیرون رفته و دور زدیم ...جشن نیکه شعبان بود ...آش رشته گرفتیم ...دست خودم نیست اسم آش میاد دلم میخواد ...با تعجب منی که اصلا شکمو نیستم داخل ماشین کمی از آش خوردم و ارضاع شدم و دست کشیدم ...!!! شب شام خونه مادربزرگم و اونجا تولد گرفتیم ...     این روزها کمر درد دارم !!! تنبل و بی حوصله و کسل شدم و زیاد می خوابم !!! و این روزها به دلیل تغییرات هورمون تبم سرد شده و مدام برخلاف دیگران سردم میشه !!! مسواک نمی تونم بز...
16 تير 1393

نی نی در سایز توت فرنگی سیر می کند ...

وقتی حالت تهوع دارم بابائی نگران میشه و میگه برای توت فرنگی ضرر نداره و من بهش اطمینان میدم برات ضرر نداره ...چه بابای مهربونی داری عزیز دلم ... 18خرداد : همسر ترم آخره و تا صبح درس میخونه و صبح قبل رفتن به سر جلسه امتحان میاد کنار مامانی دراز میکشه و شکم مامانی بغل میکنه و میگه میخوام پیش توت فرنگی بخوابم ...میخواد با در کنار شما بودن انرژی بگیره برای جلسه امتحان ... کلا حالت های بابائی خیلی جالبه ... 19خرداد بابائی اس ام اس داد :دلم برای توت فرنگی تنگ شد ! بوس مامانی هم از طرف توت فرنگی در جواب گفت :بابائی دل منم برات تنگ شد ! بوس محکم و این روزها چون حال خوبی ندارم خونه مادرم هستم ... ناشکری نمیکنم خیلیا آرزوی دیدن و لمس...
15 تير 1393

نی نی من اندازه عدس می شود ...!!!

11خرداد شام خونه مادربزرگم بودیم و لک دیدم و اعصابم به هم ریخت !!! 12خرداد نزد پزشکم رفتم و گفت مسئله خاصی نیست !!!کودکم،بند دلم،نی نی عزیزمو در مانیتور دیدم !!!خدایا باورم نمیشد !!!قلبش به اندازه نقطه بود و طپش داشت !!! دکترم به من تبریک گفت نی نی قلب داره سالمه و مشکلی نیست !!!هنگ بودم!!!حرفی بر زبانم جاری نمیشد !!!جلوی خودمو گرفتم جلوی دکتر احساساتی نشم و اشک نریزم!!! دوسش داشتم ...عشقم فدات بشم ... برای ماه بعد نوبت زدم و در حالت ناباوری سوار بر آسانسورشدم و اشک در چشمانم حلقه زد !!! در وجودم نی نی به اندازه عدس در حال رشد و نمو و زندگی است ...خدایا تو نگهدارش باش ... 14خرداد با دوست بابائی و دایی و خاله به نمک آبرود رفتیم و سیل...
15 تير 1393

دنیای این روزهای من ...

سلام مامانی خوبی عزیزم ؟ 5شنبه 1خرداد حین خوردن غذا بابائی  کنجد روی نان گرفت  داخل دستش و میگه نی نی من این اندازه ست !!! قربون خلقت خدا !!! و این روزها هنوز حالم قابل تحمل است و به خاطر کنجد مامان غذاهای مقوی خوب میخورم !!! از شیر بدم میاد ولی به خاطر کنجد مامان شیر هم می خورم !!! صبح ها بابائی حین رفتن به سرکار میاد شکم مامانی می بوسه و سفارش میکنه هوای مامانی داشته باش ...عزیزمید شما ... میگن بچه روزیشو با خودش میاره !!! شما هم لطف کردی وروزیتو با خودت آوردی !!! قربون لطف و مهربونی خدا ... شنبه 3خرداد خونه با متراژ بالا قولنامه کردیم و اواخر مرداد ماه آماده میشه ...عزیزم قبل اومدنت اتاقتو برات رنگ میکنیم آماده می...
15 تير 1393
1